سعید زرنیخی ، مدرس ویولن
برای دیدن کانال آپارات روی عکس کلیک کنید
فروشگاه اینترنتی کتاب و نوشت افزار
این کتاب را سفارش دهید
این کتاب را سفارش دهید
آموزشگاه مجازی زبان انگلیسی
ای در دل من حبس ابد داده شده
شمس و قمر از مهر رخت زاده شده
یک لحظه اگر قهر کنی ، خشم و غضب
این حکم ابد نقض و تو آزاده شده
امین آقاعلی گل
17 تیر 1394
حالتی هست تو را ، خیل کسان می دانند
لیک آن طـعـم لـبـت ، همنفسان می دانند
مـا نـبـودیـم در ایـــن دایـره و هـمـنـفـسـی
طعم شـیـریـن لـبـت را مـگـسان می دانند
امین آقاعلی گل
4 شهریور 1394
این جمعه ی لعنتی عجب طولانی است
هر چار خط رباعی ام بارانی است
دیوانه شدن عزیزکم! شاپرکم!
وقتی تو نباشی، به همین آسانی است
( ا.گل محمدی)
جمعه طولانی شد و شاکی شدی
شعر باران خورده را خاکی شدی
گر جنون بر عقل تو حاکم شده
من نبودم جمعه را با کی شدی ؟!
امین آقاعلی گل
1مهر 94
نام تو مرا به آسمان ها برده
امید شده برای هر دل مرده
در مکه عشق توچه ها می بینم
بالابر عشق تو به قلبم خورده
(اصغرفراهانی-شهریار)
اطراف حرم ، یکدل و یکرنگ نبود
دور و بر من ، عاشق و همرنگ نبود
گفتم چه کنم پاک کنم دور حرم
بالابر من ، فتنه و نیرنگ نبود
امین آقاعلی گل
31 شهریور 94
ما چه بودیم و چه ارزانی ما کرد ، استاد عرب
شور اندیشه و احساس عدالت ، استاد عرب
شاهد نغمه ی حق بودی و وصاف حقوقی
ما فلک را به کف آورده و مشعوف ز استاد عرب
درس فقه و مدنی ، جرمشناسی ، آیین جزا
گره ای خورده بنامت ، که؟ کجا دید ، استاد عرب
لحن و گفتار پسندیده ، ز تو هنگامه گرفت
عالمی در طلب مهر و صفای استاد عرب
یاد ما ، خانه و کاشانه ی الطاف تو شده
اینچنین ساطع و رخشان به جهان شد استاد عرب
«شعر از امین آقاعلی گل»
عجب انگار کمی غمگینی
قرمز و سرخ شدی مسکینی
چه کسی کیش نمودست تو را
که چنین فاخته و مشکینی
با که آورد برآوردی تو
رستمی ؟ سهرابی؟ فرزینی؟
باده پر کن بپا کن شبها
شب شعری ، چمی، آذینی
غم دنیا نگون کن اکنون
چشم بگشا و بزن لبخندی
پایکوبی و خرامانی کن
با خود امشب، بزن پیوندی
دیدمت زیبا و خندان ، نیمه شب اندر خزان
چشم آهویت ببرد ، هوش از سرم ، هستی ز جان
با خدا در گفتگو گشتم ، بگفتم ای خدا
دور کن فال بد و بی اختری ، زان محبوبمان
به رویت که زیباست ، به چشمت که رویاست
به آن جامه ای که به تن وقت سرماست
به این حال و احوال اگر شاد و مستی
خدا را ستودن ، هم اینک چه زیباست
امین آقاعلی گل
مادرت دست دعا بالا برد
ذکر و تسبیح خدا جاری کرد
فکر و ذکرش همه بهبودی تو
سبب او شد که خدا کاری کرد
امین آقاعلی گل
این چه یوم الشریست ؟ همه بی تابند
وقت کانون و وکالت چه به خود می تابند
من اگر تاب نمودم همه را، علم تو بود
دیگران هم نتوانند ، گر از این ، برتابند